ماجرای طولانی چاپ و تکثیر کتابهای غیرمجاز حالا به جاهای جالب و عجیبی رسیده است. دستفروشانی که هرروز به تعدادشان افزوده میشود و جدیداً سایتها، کانالها و صفحاتی که با آزادی کامل در فضای مجازی به فروش کتابهای قاچاق مشغولاند.
کتاب ممنوعه یا کتاب غیرمجاز عنوانی است که بیشترین جستجو را در باکس جستجوی گوگل به خود اختصاص میدهد. بهطورمعمول هم کتاب ممنوعه داستانی، غیرمجاز تاریخی یا کتاب غیرقابلچاپ دینی بیشترین جستجو را به خود اختصاص میدهد. در این مقاله قصد داریم نگاهی به انواع و چگونگی چاپ این کتابها بی اندازیم
انواع کتاب غیرمجاز
در ابتدا بهتر است قبل از هر چیز ببینیم آنچه بهعنوان کتاب غیرمجاز، افست، تقلبی و قاچاق خوانده میشود شامل چه کتابهایی است؟ در یک دستهبندی کلی میتوان این کتابها را به گونههای زیر تقسیم کرد
کتابهای سانسور
کتابهای سانسوری کتابهایی هستند که دیگر چاپ نمیشوند. این کتابها عبارتاند از:
• کتابهای ممنوعه: این کتابها در تمام تاریخ نشر وجود داشتهاند. رساله امام خمینی در زمان پهلوی ازجمله کتابهای ممنوعه تاریخ ایران بوده است کتاب بوف کور صادق هدایت یا هشت کتاب سهراب سپهری تا چند سال قبل جزء کتابهای ممنوعه ایران بوده است. یکی از کتابهای جنجالبرانگیز که در ایران چاپ نشد؛ اما در افغانستان چاپ و بعد در ایران بهصورت کتاب غیرمجاز انتشار یافت
• کتابهای ضاله: این کتابها بیشتر جنبه مذهبی داشته و اگرچه زمانی چاپ میشده است اما امروزه اجازه چاپ به آنها داده نمیشود.
• کتابهای سیاسی: بخش دیگری از کتابهای ممنوعه در تاریخ نشر کتابهای سیاسی بودهاند که به فراخور زمان اجازه چاپ به آنها داده نشده است.
به هر صورت کتاب در ایران در دوران مختلف به بهانههای متفاوت دچار سانسور شده است. بد نیست در این قسمت گریز کوتاهی به تاریخچه سانسور زده و یکی از ریشههای چاپ غیرقانونی کتاب غیرمجاز را دریابیم.
تاریخچه سانسور در ایران
سانسور در ایران با چاپ اولین روزنامه ایرانی (وقایع اتفاقیه) انجام شد. ناصرالدینشاه به ادوارد برجیسِ انگلیسی حکم داد محتوای روزنامه را بررسی و کنترل کند، بدین گونه اولین سیستم رسمی سانسور با حکم ناصرالدین شاه ایجاد میشود.
در سال 1265 اعتمادالسلطنه به ناصرالدینشاه پیشنهاد میدهد بهجای انگلیسیها نظارت (سانسور) بهوسیله خودیها انجام شود. وی عریضهای به شاه «در باب ایجاد سانسور به جهت کتب چاپی و غیره» نوشت و مقرر شد مسئول انجام این کاراعتمادالسلطنه شود و روزنامهها و کتابها ملزم شدند برای چاپ مجوز بگیرند. در ادامه دایره سانسور از نشریات و کتابها و شخص اعتمادالسلطنه فراتر رفت. حتی یکبار هم شخص ناصرالدینشاه دستور داد تقویمی را که پخششده بود جمعآوری کنند. درواقع اولین اداره رسمی سانسور به اینگونه تأسیس شد و وظیفه این اداره بود که مُهر مربعی شکل «ملاحظه شد» را بر صحفه اول کتابهای مجاز بزند. باد سانسور که کاشته شد، طوفان قاچاق درو شد. «عروهالوثقی» «قانون»، «اختر» بیرون از ایران چاپ میشدند و به دست مخاطبان ایرانی میرسیدند. درواقع اولین نشریات قاچاق در راستای مخالفت با حکومت شکل گرفت
کتابهای قاچاق مجوزدار
گروه دیگری از کتابهای قاچاق کتابهایی هستند که مجوز دارند، ناشران معروف و بااعتبار آنها را چاپ میکنند و بسیار هم پرفروشاند؛ اما بهکل زیرزمینی چاپ میشوند.
کتابهایی که بعضاً ناشرانی خاص اولین بار آنها را به ایرانیان شناساندهاند و حالا بسیار موفقاند. نمونه بارز آنها کتاب ملت عشق است اثری که نشر معتبر ققنوس یا مترجمی مسلط به زبان ترکی آن را از ترکی به فارسی ترجمه کرد و حتی نام کتاب هم انتخاب مترجم است (نام اصلی کتاب عشق چهل حکایت از شمس تبریزی است).
در چنین مواقعی است که جاعلان و قاچاقچیان کتاب دستبهکار میشوند و نسخهای مجعول از کتاب را چاپ میکنند. نسخهای که از نسخه اصلی کتاب ارزانتر است و به دلایلی که شاید مخاطبان عام کتاب متوجه آن نیستند قیمت کتاب پایینتر از نسخه اولیه است. این دلایل عبارت است از:
• پایین بودن کیفیت چاپ و کاغذ
• عدم هزینه کردهایی مانند هزینه مترجم، ویراستار، طراح جلد
• هزینه تبلیغ و بازاریابی
چاپ این کتابها و تیراژ گسترده به دلیل شبکه مافیایی توزیع آنها، درنهایت باعث تضعیف ناشران قوی میشود. ناشرانی که کتابهای روز و پرمحتوای دنیا در موضوعات مختلف را رصد کرده، به دست مترجمان و ویراستاران و طراحانی قوی میرسانند و با بازار سازی و بازاریابی مناسب موجب شهرت کتاب میشوند و درنهایت کمترین سود را میبرند. درواقع قاچاقچیها منتفع اصلی هستند. اتفاقی که دود آن درنهایت به چشمان مخاطب حرفهای کتاب میرود.
کتابهای ترجمهای
دسته دیگر کتاب غیرمجاز در سالهای اخیر بهشدت منتشر میشود، کتابهای غیرمجاز ترجمهای است. درواقع ناشران زیرزمینی ترجمه اصلی یک مترجم معروف را به نام خود چاپ میکنند. در مارست کتابفروشی به این کار کتاب سازی یا کتابگردی میگویند. رونویسی، بازنویسی (در حد پسوپیش کردن جملهها) و خلاصهنویسی ترجمههای معروف ازجمله کارهایی است که این ناشران انجام میدهد و علت آنهم نبودن کپیرایت و نبود پیگیری قضایی جاعلیم است، اتفاقی که بیشتر در حوزه ادبیات داستانی میافتد و منجر به ضعیفتر شدن جریان نجیب نشر حرفهای در کشور میانجامد.
ناشر محترم قاچاقچی با دقت و وسواس! کتابهای ترجمهشده پرفروش را انتخاب میکند، با پسوپیش کردن جملات و اندکی دستکاری در متن سعی میکند ردی هم از خود بهجا نگذارد. به نازلترین شکل ممکن حروفچینی میکند و بعد نام مترجمی بر روی کتاب گذاشته میشود و کتاب باکیفیت چاپ و صحافی نازل و باقیمتی بعضاً سنگینتر از قیمت کتاب اصلی به فروش میرساند. اتفاق دیگری که در همین بخش قابلبررسی بوده این است که بسیاری از این کتابها بعضاً باقیمتهایی بیش از پنجاهدرصد قیمت کتاب اصلی قیمتگذاری میشود و با تخفیفهای زیادی گاه تا هفتاد درصد در بعضی از نمایشگاههای خیابانی، دستفروشیها و گاه در سایتهای حتی معتبری که معرف همه است به فروش میرسد. جالب آنکه با احتساب این تخفیفها خریدار بازهم ازنظر مالی دچار ضرر میشود. مورد جالب و دردناکی دیگری که در این حوزه افتاده است چاپ کتاب دنیای سوفی نوشته پرفروش پوستین گُوردر با ترجمه داریوش آشوری است. مترجمی حرفهای که با ترجمه چنین گفت زرتشت نیچه خاطرهای خوش از خویش در ذهن کتابخوانان بهجای گذاشت؛ اما حقیقت این است او هرگز دنیای سوفی را ترجمه نکرده است و قاچاقچیان عزیز ترجمه معروف و خوب حسن کامشاد بر دنیای سوفی را با اندکی تغییر بهعنوان ترجمه داریوش آشوری در بازار میفروشند. یکی دیگر از موارد جالبتوجه در حوزه کتاب غیرمجاز ترجمهای کتاب کلنل است که میتوان به آن اشاره کرد.
مورد عجیب کلنل
زمستانِ 1392 بود که رمان «کلنل» ِ محمود دولتآبادی به شهرت فراوانی رسید. خارج از ایران به زبانهای آلمانی و انگلیسی ترجمه شد و برنده جایزه ادبی سوئیس شد. «کلنل» اواسط تابستان سال 1393 با نام «زوال کلنل» بهطور غیرقانونی چاپ شد. نسخهای که درواقع ترجمه فارسی نسخه آلمانی! کتاب «کلنل» بود. چند ده هزار جلد از این کتاب چاپ شد و تقریباً تمامی کتابخوانهای حرفهای و علاقهمندان به آثار دولتآبادی این اثر خاص او را خواندند. هرچند خود دولتآبادی به امید چاپ رسمی واصلی کتابش در ایران از طرفدارانش خواست این نسخه را نخرند.
ناشران افست کار
نوع دیگری از کتابهای غیرمجاز که این روزها به کرات در بازار دیده میشود کتابهای افستی است که خود ناشران آن را در بازار عرضه میکنند؛ اما چرا ناشران و کتابفروشان رسمی وارد بازی فروش کتابهای افست شدند؟
از سال 1384 و با سیاستهای سختگیرانه دولت وقت، بسیاری از ناشران از چاپ کتابهای مهم و پرفروش خود محروم شدند. بعضی از ناشران با شناسنامه چاپهای قدیم کتابهایشان را عرضه کردند و برای جبران قیمت، بر کتابها برچسب قیمت جدید زندند. هنوز هم خیلی از کتابهایی که آخرین سال چاپ مجوزدار آنها سال 1383 است با این روش چاپ میشوند. کتابفروشان هم که در سال اخیر روزبهروز توان مالیشان تحلیل میرفت و مشتریانشان هم با توجه به اوضاع اقتصادی جامعه کمتر میشد مجبور شدند فروشنده کتابهای افست شوند، کتابهایی که پرفروش بودند و عدم موجودیش بازار کساد کتابفروشان را کسادتر میکرد. در کتابفروشیها، کمکم، کتابهای بیمجوز در کنار کتابهای مجوزدار قرارداده شدند.
بعضی ناشران فرهنگی که وارد بازی چاپ بدون مجوز کتابهای سابقاً مجوز دارشان نرفتند. انگار با چاپ افست آثارشان مشکلی نداشتند «سمفونی مردگان» در سالهای عدم انتشار رسمیاش بارها و بارها توسط قاچاقچیان کتاب به چاپ رسید. امیر حسینزادگان، مدیر انتشارات ققنوس، در جایی گفته ما برای محروم نشدن مخاطبان اعتراضی نکردیم.
کلام پایانی
همه اینها بخش اندکی از ماجرای غمانگیز چاپ کتابهای افست و قاچاق در ایران بود. ماجرای که علل مختلفی دارد از سختگیریهای بعضاً بیدلیل دولتها تا طمع ناشران و کتابفروشانی اندک و ناآگاهی خوانندگانی که همیشه دنبال نسخههای بی سانسور و ارزانتر کتابها هستند و حل این معضل جز با همکاری همه این عوامل امکانپذیر نیست.