مصطفی ملکیان
ارائهی شناختنامه ای از استاد مصطفی ملکیان کاری است سهل و ممتنع. سهل از آن جهت که دادهها و اطلاعات زیادی در دسترس است و میتوان صفحات زیادی نوشت و ممتنع از آن رو که نوشتن آن هم به طور خلاصه درباره بزرگترین روشنفکر زندهی حال حاضر ایران، غیرممکن است. از سر لطف خطاهای ایجاد شده در این متن کوتاه را با دیدهی اغماض بنگرید.
یک خاطره شخصی
مصطفی ملکیان سال1397 به دعوت نشر ساربوک، برای ایراد یک سخنرانی به کاشان و فروشگاه ساربوک آمدند. ایشان را برای اولین بار در ساربوک دیدم. تواضع و فروتنی در وجود ایشان مثال زدنی بود. با آن که برای ایشان صندلی کنار گذاشته بودیم تا ایشان در زمان سخنرانی جلوس نمایند، اما به احترام مخاطب و با وجود اینکه ایستادن برای ایشان دشوار بود، تمام 90 دقیقه را ایستاده صحبت نمودند. روز بعد نیز که برای خداحافظی به ساربوک آمدند، با آنکه گمان میکردیم کتابی در حد جناب ملکیان نداشته باشیم، اما از غرق شدن ایشان روبروی کتابها و خرید بالای ایشان از ساربوک تعجب کردیم. در حقیقت برای من که بیش از ده سال است که کتابفروش هستم کمتر پیش آمده شخصی را مشاهده کنم که اینگونه مقابل کتاب از خود بیخود شود و مشغول به انتخاب کتاب شود. منظور از نقل خاطره این نیست که بخواهم ساربوک را درخشان توصیف نمایم. بلکه قصد تواضع و فروتنی ملکیان روبری کتاب را دارم و اینکه وقتی به ایشان کتابی معرفی میکردی، بسیار راحت و بدون لغلغه زبانی یا شرم از نخواندن کتابی میگفت نخواندهام یا نمیشناسم. ملکیان هیچ اصراری بر کامل بودن نداشت. او کم حرفترین فردی است که میتواند ساعتها به طرزی درخشان صحبت نماید.
زمینه و زمانهی ملکیان
ایشان اصالتا شهرضایی است. پدربزرگش از تجار بهنام شهر و با آن که از مکنت مالی خوبی برخوردار بوده اما زندگی سادهای داشتهاند و این بهخاطر باور مذهبی خانوادهی ملکیان بوده است. پدرش تا سال 1342 دور از خانواده در قم بوده است اما بعد از تبعید امام خمینی راهی شهرضا میشود. با آنکه موافق رژیم شاه نبوده اما موافق درگیری با حکومت نیز نبوده است. همین روحیه در مصطفی نیز جاری میشود. از علاقهمندان خمینی است و انقلاب او، اما درگیری مسلحانه را قبول ندارد. در خانوادهی ملکیان خواندن کتاب مذهبی آزاد بود، حال کتاب عقاید باشد یا شریعتی، اما ملکیان جوان کتابهای دیگر را هم مخفیانه وبه دور از چشم پدر میخواند. بینوایان هوگو، کتابهای بالزاک و آندره ژید و فلسفهی غرب. استعداد و هوش بالا، او را به اصرار خانواده به سمت رشتهی مهندسی مکانیک سوق میدهد. اما بعد از چهار ترم بهدلیل آنچه او علاقه به رشتهی علوم انسانی میخواند، مهندسی را رها کرده و در دانشگاه تهران فلسفهی اسلامی میخواند. علاقهی زیاد او به فلسفهی غربی و این احساس که باید دربارهی فلسفهی اسلامی بیشتر بداند، او را روانهی قم میکند. وی در این مدت زیر نظر اساتیدی چون جوادی آملی، بهاء الدینی، حسن زاده آملی و مصباح یزدی درس میخواند.
آشنایی ملکیان با مصباح به قبل از سال 58، به واسطهی آشنایی پدر با او و شاگردی برادرهای بزرگتر در موسسهی «راه حق» برمیگردد . همین آشنایی نیز باعث میشود تا کلاسهای انگلیسی موسسه به ملکیان که زبان میداند، واگذار شود. در ادامه مصباح از او میخواهد درسهای خارج از حوزهی او را به صورت کتاب، نظم و بسط دهد. در این مدت ملکیان هفت کتاب مصباح را نظم میدهد. همزمان با تنقیح کتاب « تاریخ و جامعه»، عبدالکریم سروش نظریهی« قبض و بسط تئوریک شریعت» را ارائه میدهد. این نظریه باعث میشود مصباح از ملکیان بخواهد تا مطالب سروش را که در کتاب موجود است حذف نماید. ملکیان با قبول این مطلب، کار را به بعد از بازگشت از خانهی پدری مربوط میسازد. اما در عین ناباوری ملکیان بعد از بازگشت متوجه میشود کتاب چاپ شده است اما نظریات سروش حذف نشده و فقط پانویسهای ملکیان که ذکر منبع و مرجع بوده حذف شده است. چند وقت بعد در مجلهی «کیهان فرهنگی» نقدی بر کتاب مصباح نوشته میشود و از اینکه مطالب سروش بدون منبع ذکر شده است انتقاد میشود. غرویان از روحانیون طرفدار مصباح به انتقاد «کیهان فرهنگی» جواب میدهد و این مشکل را از ملکیان میداند نه مصباح. ملکیان با آن که میتواند اصل مطلب را بگوید به احترام زمانهای که با مصباح بوده است سکوت میکند و همه چیز را بنوعی به گردن میگیرد. دلآزردگی ملکیان از مصباح و کمرنگتر شدن نقش او در موسسه، منجر به جلسهای با حضور مصباح و ملکیان میشود. البته این جلسه به دلیل آن بوده است که گویا مصباح در جلسهای عنوان میدارد ملکیان از سروش نیز خطرناکتر است. هر چند جلسه تشکیل میشود اما این آخرین جلسه و جدایی رسمی ملکیان از موسسه «راه حق» بود و ملکیان وارد مرحلهی جدیدی از زندگی خود میشود.
پنج مرحلهی زندگی ملکیان
ملکیان در مصاحبه ای که با مجله «اندیشه پویا» انجام میدهد زندگیاش را به 5 قسمت تقسیم میکند:
•بنیادگرا
•سنتگرا
•روشنفکر دینی
•اگزیستانسیال
•معنویت و عقلانیت
ملکیان این 5 مرحله تغییر در زندگیاش را که در طول 20 سال اتفاق افتاده است را به شرح زیر، توصیف میکند:
.از سال 57 تا 61 او طرفدار بنیادگرایی است. اما متوجه میشود هیچ استدلال عقلی و نقلی برای بنیادگرایی وجود ندارد پس از این مرحله عبور مینماید.
.از سال 61 تا 65 ملکیان طرفدار سنتگرایی است. او شیفتهی اندیشهی افرادی چون بورکهارت، لینگز، و البته سیدحسین نصر میشود. انتقاد این افراد به غرب با توجه به اینکه این افراد خود احاطه بر غرب دارند، در چشم ملکیان بزرگ میآید و به همه توصیه میکند آثار این افراد را بخوانند. ملکیان اما از سنت گرایی نیز به دلیل نسبت دادن اشتباه سنتگرایان به غرب، و نسبت اشتباه به مذهب که مورد قبول خود مذهبیون هم نیست، از سنتگرایی نیز عبور مینماید.
. از سال 71 ملکیان در ردای یک روشنفکر دینی و به عنوان مشاور ارشد در مجلهی «نقد و نظر» که زیر نظر حوزهی علمیه بود، مشغول به کار شد. «نقد و نظر» در مقابل مجلهی «کیان» چاپ میشد که زیر نظر سروش بود. هر چند از ملکیان برای کار در مجلهی «کیان» دعوت میشود، اما او تا زمانی که در «نقد و نظر» کار میکند، حاضر به همکاری با «کیان» نمیشود. ضمن این که ملکیان به شدت از اینکه در نظر دیگران جزء حلقه «کیان» و سروش باشد، تحذیر مینماید. در «نقد و نظر» ، ملکیان مقالات افرادی چون غنینژاد و لانیگهاوزن را چاپ میکند تا حوزه را با آراء دیگران آشنا کند.
.سال 76 با شروع اصلاحات، ملکیان از روشنفکری دینی هم عبور میکند و سعی مینماید یک اگزیستانسیالیست اسلامی باشد. اما خیلی زود از این مرحله عبور میکند. او تلاش میکند مثل کییرکگور و گابریل مارسل که اگزیستانسیالیسم را از مسیحیت استخراج کردند، به اگزیستانسیالیسم وجهی اسلامی بدهد، اما پی میبرد که در اسلام این امر از لحاظ تاریخی امکانپذیر نیست.
.سال 79 ملکیان در سخنرانیای برای اولین بار، پروژهی «معنویت وعقلانیت» را معرفی مینماید.
اندیشهی ملکیان
ملکیان تلاش نمیکند خود را یک فیلسوف و یا یک روشنفکر دینی و حتی یک ایدئولوگ معرفی نماید. آنگونه که خودش میگوید همه هدفش نجات انسانی است که در این دنیا رنج میکشد و میرود. او سه اصل را به عنوان اهم وظایف روشنفکران و در کل تمام افراد، بیان مینماید:
1-تقریر حقیقت: او اعتقاد دارد که برای رسیدن به زیستنی بهتر و اخلاقیتر، آدمی باید به درک و نزدیکی به حقیقت برسد نه اینکه به معنای تمام، به حقیقت دست پیدا کند. این درک برای آدمی متغیر است و امکان دارد امروز به نظری برسد که چندسال بعد این نظر در فهم او به دیدگاهی دیگر مبدل شود. ملکیان اعتقاد دارد نه دیدگاه اولی که به دلیل فلسفیدن به آن دست پیدا کرده است و نه دیدگاه دومی که به دلیل تجربه و اندیشه به آن رسیده است هیچ کدام اشتباه نیست.
2-تقلیل مرارت: به اعتقاد ملکیان برای رسیدن به بهشت باید رنج و مرارت را برای آدمی کاهش داد. همه مکاتب که در روی زمین بوجود آمدهاند برای ساختن بهشت زمینی تلاش کردهاند. اما آنچه نتیجه داده است افزایش درد و رنج انسان بوده است. ملکیان اعتقاد دارد که انسان باید در زندگی عقلانی خود تلاش کند از درد و رنج خود و دیگران بکاهد، تا اینکه برای ساختن بهشتی که هرگز ساخته نخواهدشد تلاش بی ثمر انجام دهد.
3-زیستن اخلاقی: ملکیان تمام تلاش خود را انجام میدهد تا جامعه را به سمت یک جامعهی اخلاقی پیش ببرد. از نظر او زمانی که برای افراد جامعه نظم، امنیت، عدالت،آزادی و رفاه برقرار باشد میتوان گفت که جامعه، اخلاقی شده است. اخلاقی که فرد با رعایت آن به سه ایدهآل در زندگی خواهد رسید یعنی آرامش، داشتن حس شادی و درک معنای زندگی. ملکیان اخلاقی زیستن را باعث تغییر حال آدمی و رشد قابلیتهای وجودی او میداند. او با شرح این کارکردها در نهایت سمت و سوی جامعه را به اخلاق بهترین راه حل برای زندگی آرمانی میداند.
پروژهی عقلانیت-معنویت
این پروژه به تعبیری، مهمترین دستاورد فکری ملکیان در طی ادوار فکری و زیستش میباشد. وی این طرح را نجات بخش انسان های مدرن و امروزی از قید تعبد و بی معنایی و پوچی میداند. او در شرح و بسط این طرح، در یک سخنرانی از ترکیب «زندگی آرمانی» صحبت میکند که اجزای آن «خوشی»، «خوبی» و «ارزشمندی» زندگی انسان است. از نظر وی معانی این اجزا به شرح ذیل است:
-خوشی زندگی(happiness) از نظر وی بدین معنی است که انسان بیشترین لذت و کمترین درد و رنج را از زندگی خویش ببرد.
-خوبی زندگی(goodness) در این است که شخص بدون توجه به لذت یا منفعت خویش، سعی در کاستن از درد و رنج دیگران داشته باشد یا حداقل درد و رنج و زحمتی برای دیگران ایجاد نکند. این اندیشه است که انسان ها را به نوع دوستی و کمک به دیگران و احسان رهنمون میسازد.
-ارزشمند بودن زندگی به معنادار بودن آن بر میگردد. معنای زندگی از نظر ملکیان رکن رکین زندگی آرمانی است چراکه مادامی که فرد نداند برای کدامین دلیل یا هدف زندگی میکند، زندگی اش ارزشی ندارد. اما نکته مهم این است که از نظر ملکیان معنای زندگی امری از پیش مشخص شده و مقدر نیست(چنانکه در دنیای سنت بود)، بلکه هر فرد بایستی این معنا را برای خود ایجاد نماید. انسان مدرن نمیتواند به معانی افراد دیگر برای معنادار کردن زندگی خود متوسل شود.
پروژهی عقلانیت و معنویت ملکیان از دیدگاه خود او برای افرادی است که به دنبال حصول زندگی آرمانی هستند. همچنین افرادی که از تعبد و پیروی متعصبانهی اندیشه ها رویگردانند اما برای «بهداشت روانی» خویش، نیاز به معنویتی عقلانی و قابل پذیرش دارند، گروه هدف این نظریه میباشد. وی عقلانیت را در سه شاخهی عقلانیت نظری، عقلانیت عملی و عقلانیت گفتاری تقسیم میکند. همچنین برای تشریح معنویت مدنظر خویش ارکان زیر را در تعریف از معنویت میگنجاند:
-انسان معنوی تمام جهان و شناخت از آن را به علوم دقیقه مثل ریاضی و فیزیک و... تقلیل نمیدهد و به چیزی فراتر از آن باور دارد.
-انسان معنوی جهان را فراتر از شناخت و عقول بشری میداند. انسان معنوی معتقد است در جهان چیزهایی هست که ما نمیدانیم یا کشف نکرده ایم.
-انسان معنوی، روان خود را مطلوب نمیداند و معتقد است باید جهت نیل به مطلوبیت در این زمینه حرکت نماید.
عقلانیت و معنویت، از دیدگاه ملکیان بدین معنی است که عقلانیت با وجوهش یعنی نظری، عملی و گفتاری و معنویت با 3 وجهی که در بالا ذکر شد، در فرد جمع گردد.
در پایان باید به این نکته اشاره داشت که ملکیان چه فیلسوف باشد چه روانشناس چه ادیب چه اخلاقپژوه همه تلاش خود را برای کشف حقیقت گذاشته است. او خستگی ناپذیر در بیان آنچه میتواند انسان را به زیستن بهتر در جامعه رهنمون سازد شب و روز کار میکند. نه ترک وطن کرده است که دور از مردمانش در آب و هوایی خوش تفسیر معنویت و مولانا بگوید و برای آنها نسخهای برای زیستن بهتر بپیچد و نه در برج عاجی سکنی دارد که کلام را با الفاظ پیچیده و کنایت بگوید. ژست نمیگیرد و خود را نه برانداز میداند و نه همراه. ملکیان فیلسوفی است که ردای معلمی بر تن دارد. معلمی ساده از جنس مردم و عاشق زندگی با جماعت کوچه و بازار. ملکیان شاید آخرین فیلسوف زنده ایرانی است که میتوان از دانش او وام گرفت و به دیگران آموخت. با معرفی و خواندن کتابهای او این وام پرداخته خواهد شد.
آثار ملکیان
نگاه اجمالی به آثار ملکیان ما را به این نکته میرساند که او بیش از آنکه در فکر تالیف کتاب به نام خویش و افزودن بر شهرتش باشد، تمام تلاش خود را بر آشنا کردن جامعه و مخاطب با اندیشه و مبانی فکری دیگر اندیشمندان و افراد کرده است. 35 ویراستاری کتاب،11 ترجمه کتاب و 14 کتاب تالیفی و گفتگومحور صحه بر ادعای مطرح شده میگذارد. اما از مهمترین کتابهای ایشان میتوان به عناوین زیر اشاره داشت:
کتب تالیفی(که بیشتر گردآوری مقالات و سخنرانیهای ایشان است)
•راهی به رهایی نشر نگاه معاصر
•مهرماندگار نشر نگاه معاصر
•مشتاقی و مهجوری نشر نگاه معاصر
•حدیث آرزومندی نشر نگاه معاصر
•تقدیر ما تدبیر ما: سعید حجاریان، ملکیان.نشر نگاه معاصر
•سنت و سکولاریسم: ملکیان، سروش، کدیور . نشر صراط
•دررهگذاربادونگهبان لاله.ج1.نگاه معاصر
•دررهگذاربادونگهبان لاله.ج2.نگاه معاصر
•زمین ازدریچه ی آسمان.سروش مولانا
کتب ترجمه
•سیری در سپهرجان نگاه معاصر
•لودویک ویتگنشتاین نگاه معاصر
•پرسشهای کشنده نگاه معاصر
کتب ویراستاری شده
•معنای متن حامدابوزید
•تشبه به مسیح توماس آکمپیس
•تجربه دینی ریچارد مایلز
به قلم: هادی خام الفقراء
برچسبها