حاصل سه دهه مطالعهی آدمیت، انتشار بیش از بیست و پنج عنوان کتاب و مقاله بوده است. ین کتابها نهتنها از نخستین کتابهایی است که به تحلیل این واقعهی تاریخی پرداخته، بلکه دیدگاه و شیوهای نوین را در تحلیل معرفی و عرضه کرده است.
فریدون آدمیت
گردآوری: عاطفه صابونی
فریدون آدمیت، نویسنده، تاریخنگار و پژوهشگر، در نخستین روز مرداد ماه 1299 در تهران متولد شد. پدرش عباسقلیخان قزوینی بود که با همکاری برخی از همفکران و پیروانِ میرزا ملکم خان، انجمنی به نام «جامع آدمیت» را بنیانگذاری کرد. این انجمنِ مهم و پرنفوذ اگرچه بعدها منحل شد، اما لقبِ «آدمیت» بر عباسقلیخان ماند و به فرزندانش رسید. فریدون آدمیت تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسه دارالفنون گذراند و در سال 1318 وارد دانشگاه شد. آدمیت در رشتهی حقوق در دانشکدهی حقوق و علوم سیاسیِ دانشگاه تهران مشغول به تحصیل و چهار سال بعد فارغالتحصیل شد. پایاننامهی او دربارهی میرزا تقی خان فراهانی بود که در سال 1323 با عنوان «امیرکبیر و ایران» در قالب کتاب به چاپ رسید. کتابی که بارها توسط آدمیت مورد بازنویسی قرار گرفت و نخستین رسالهای بود که دربارهی این شخصیتِ بزرگ و تاثیرگذارِ ایرانی نوشته شد. احمد کسروی در همان زمان درباره این کتاب گفته بود: «ما نام میرزا تقیخان را شنیده ولی نیک نشناخته بودیم تا پارسال یکی از جوانان کتابی نوشت و به چاپ رسانید که او را با آرزوها و کارهایش به ما شناساند.» این کتاب هماکنون نیز یکی از منابع اصلی برای شناخت امیرکبیر است.
فریدون آدمیت دانشجوی سال دوم بود که، به استخدام وزارت امور خارجه در آمد و تا میانسالیاش، در این وزارتخانه در سمتهای مختلف خدمت کرد، از جملهی این سمتها: دبیر اول نمایندگی دائمی ایران در سازمان ملل متحد، رایزن سفارت ایران در سازمان ملل، نماینده ایران در کمیسیون حقوقی تعریف تعرض، مدیر کل سیاسی وزارت خارجه، مشاور عالی وزارت امور خارجه، معاون وزارت امور خارجه، سفیر ایران در لاهه، سفیر ایران در مسکو، فیلیپین و هند، معاونت اداره مطبوعات و اطلاعات و ... . فریدون آدمیت طی سالهای خدمت، در کشورها و شهرهای مختلفی اقامت کرد. نخستین فعالیت اداری- اجراییِ آدمیت، دبیری سفارتِ ایران در لندن بود. او در کنار این ماموریت، در مقطعِ دکترایِ رشتهی تاریخ و فلسفهی سیاسی در دانشکده علوم سیاسی و اقتصادِ لندن مشغول به تحصیل شد و پنج سال بعد، یعنی در سال 1328 از این دانشگاه فارغالتحصیل شد و با پایان ماموریت به ایران بازگشت. فریدون آدمیت پس از بازگشت، معاونت ادارهی اطلاعات و مطبوعات و سپس معاونت ادارهی کارگزینی وزارت امور خارجه را بر عهده گرفت و دو سال بعد، به عنوان جوانترین سفیر ایران در سازمان ملل متحد معرفی شد. پس از آن به مدت دو سال سفیر ایران در هند بود و سپس مشاور عالی وزارت امور خارجه شد. تا اینکه در سال 1347 در اعتراض به رویکردهای متناقض و خلافِ اصولِ دیپلماتیکِ وزارت امور خارجه و حکومتِ پهلوی نامهای نوشت. مسئله، مسئلهای بینالمللی بود ولی فریدون آدمیت آن را امری مهم در روابط بینالملل و نیز منشِ انسانی، میدانست. در بخشی از آن نامهی صریح و اعتراضی چنین آمده: «هر آیینه اینجانب در آن کمیسیون شرکت مینمودم ناگزیر به دفاع همان فرمول سابق خود بر میخاستم... به عبارت دیگر آمریکا و اسراییل را متجاوز میشناختم و از نکوهش کارنامه اعمال آنان باز نمیایستادم. و هرگاه امروز آن کمیسیون برپا میگشت همان رویه را در مورد تعرض شوروی نسبت به چکاسلواکی اتخاذ مینمودم. زیرا حکومتِ قانون، تبعیضبردار نیست و آمریکا و روسیه و اسراییل هیچ کدام در تعدی دست کمی از دیگری ندارد و هر سه متجاوزند و سیاست هر سه دولت در خور تقبیح و محکوم کردن. هر شیوه دیگری در کمیسیون مزبور پیش میگرفتم بر اعتبار و حیثیت اینجانب به عنوان نماینده سابق چیزی نمیافزود. برعکس مرا به بیاعتقادی در گفتار و نااستواری در عقیده منسوب میکردند. بیگمان تصدیق میفرمایید که این تغییر روش از طرف شخص واحد و معینی در دستگاه های بینالمللی پسندیده نیست... شایسته داور بینالملل نیست که روزی خودش قاعده و فرمولی را عرضه بدارد و روز دیگر که پای انطباق عملی آن به میان کشیده میشود از آن روی برتابد و زیر پا نهد. راستش اینکه این جور کارها با آیین زندگی نگارنده سازگار نیست گرچه سنت متبوع و مذهب مختار باشد.»
نوشتن چنین نامهای خطاب به وزیر امور خارجه، تبعات ناخوشایندی را سبب شد، که به موجب آن فریدون آدمیت درخواست بازنشستگی خود را نوشت و پیش از موعد بازنشسته شد.
بازنشستگی، آدمیت را بیش از پیش به سمتِ مطالعات تاریخی سوق داد. در واقع از میانهی دههی چهل بود که این نویسنده و تاریخنگار به طور جدی به مطالعهی تاریخ مشروطیت در ایران، دست زد و تمام وقت و نیروی خود را صرفِ آن کرد. او پُرکارترین مورخ تحلیلی مشروطیت بود، چنانکه برخی، او را بنیانگذار مکتب تاریخنگاری در مقابل وقایعنگاریِ مشروطیت، معرفی کردهاند.
حاصل سه دهه مطالعهی آدمیت، انتشار بیش از بیست و پنج عنوان کتاب و مقاله بوده است. کتابهای «اندیشههای طالبوف تبریزی» (1346)، «اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده» (1349)، «اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی» (1357)، «فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت ایران» (1340)، «فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران» (1354)، «ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران» (1355 و 1370) از جمله آثاری است که او دربارهی تاریخ مشروطه نگاشته است. این کتابها نهتنها از نخستین کتابهایی است که به تحلیل این واقعهی تاریخی پرداخته، بلکه دیدگاه و شیوهای نوین را در تحلیل معرفی و عرضه کرده است. فریدون آدمیت با پرداختن به زندگی، اندیشه و فعالیتهای کسانی چون طالبوف، آخوندزاده و آقاخان کرمانی، دربارهی سیرِ اندیشهی ترقیخواهی و آزادیخواهی و تحولات جامعهی ایران در اثر دگرگونیِ اندیشهها، سخن گفته است. پیش از او، کسانی چون پرویز یغمایی، عباس اقبال آشتیانی، ذبیحالله صفا، علامه قزوینی و احمد کسروی، تاریخنگاری کردهاند. اما آثار آدمیت شیوهی جدیدی در تاریخنگاری به وجود آورد. شیوهای که نسلهای بعدیِ پژوهشگران تحت تاثیر آن قرار گرفتند. آدمیت معتقد بود که نباید تاریخ را تنها از یک منظر و محدود نوشت. تاریخنگار باید عوامل و جنبههای مختلفِ مسئله را در نظر بیاورد و دقت و انصاف چاشنیِ کارش باشد. آدمیت عنصرِ اصلی تاریخنگاری جدید را اندیشهی تاریخی میدانست. و این اندیشهی تاریخی باید با شواهد، مستندات و مدارکِ معتبر و متفاوت به اثبات و تایید یا ابطال و تکدیب برسد. از این رو بود که او به عنوان یک تاریخنگار هم دربارهی امیرکبیر نوشت و هم دربارهی شیخ فضلالله نوری و هم میرزا آقاخان کرمانی. او خود روشِ پژوهشیاش را تحلیلی-انتقادی معرفی کرده و در کتاب «امیرکبیر و ایران» گفته: «من در واقعهیابی نهایت تقید را دارم که هر قضیهی تاریخی را تا اندازهای که مقدور بوده است همهجانبه عرضه بدارم. حقیقتی را پوشیده نداشتم.» او در این مسیر سعی کرد از تمامی منبع موجود و مغفول مانده استفاده کند، چنانکه یکی از بزرگترین منابعِ او کتبِ خطیای بود که از کتابخانهی پدریاش به ارث برده بود.
با این حال، آثار و اندیشههای فریدون آدمیت چه در زمان انتشار و چه پس از آن مورد نقد قرار گرفت. برای مثال، پرداختن به اندیشههای ترقیخواهانه و ضد سنتیِ کسانی چون آخوندزاده و طالبوف و کرمانی که خوشایند برخی گروههای مذهبی نبود و همچنین ارائهی اندیشهها و اسنادی که نقش روحانیون در جنبشهای آزادیخواه و تنباکو را زیر سوال میبرد، سبب اعتراض این قشر و مذهبیون شد.
در کنارِ دقت و مستندسازی، نثرِ نوشتههای آدمیت یکی از نقاط قوتِ کارهایش است. نثری فصیح و خالی از تکلف که گاه بدون تعارف و چشمپوشی، به بیان حقیقت پرداخته و سعی کرده تا هرگونه ابهام و انکارِ حقیقت را رد کند.
فریدون آدمیت که با وقوع انقلاب جمهوری اسلامی خانهنشین و حتی حقوق بازنشستگیاش قطع شد، تحقیقات خود را ادامه داد و چندین کتاب نیز منتشر کرد. تا اینکه روز شنبه دهم فروردین ماه 1387، در سن 87 سالگی بر اثر بیماری آمفیزم، در تهران درگذشت و پیکر او در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.