
نگاهی به رمان خون خورده
یزدانیخرم رماننویسیست که مخاطباش میداند قرار است با چه جنسی از روایت روبهرو شود و تاریخ و فردیتِ آدمها چه جایگاهی در آن دارد. نویسنده باید مسیری روشن را طی کند تا بتواند مخاطباش را پیدا کند؛ مخاطبی که سختگیر است و بههیچوجه تکرارِ تجربههای قبلی را نمیخواهد؛ مخاطبی که چندان به تجربهی یکسر متفاوت هم روی خوش نشان نمیدهد، بلکه دنبالِ جهانی ارتقایافته است.
و «خونخورده» دقیقا چنین رمانیست. نه تکرارِ گذشته است، نه دنیایی کاملا متفاوت. و نویسندهاش در دامِ وسوسهی مخاطبِ گستردهتر نیفتاده و پیچیدهگیهای لازمِ داستانی را به نفعِ عامهخوانشدن کنار نزده. «خونخورده» جهانی در ادامهی «من منچستر یونایتد را دوست دارم» و «سرخِ سفید» ساخته، اما در ساختارِ روایی و حتا تداعیها مسیری متفاوت را طی میکند. ارواحِ حاکم بر رمان کماکان روحِ شاعرِ آزادیخواه است و روحِ خبیثِ خالدار و عملا رمانِ «من منچستر یونایتد را دوست دارم» و خونِ در تنِ دانشجوی تاریخاش، اینجا آرام میگیرد و وجهِ اول اینجا تمام میشود؛ همانطوری که «سرخِ سفید» و کیوکوشینکای معروفاش اینجا بزرگتر شده و غمهایاش بیشتر.
- «خونخورده» چهجور رمانیست؟
چهارمین رمانِ مهدی یزدانیخرم، رمانیست جاندار و محکم با جزئیاتی دقیق. قصهی متلاشیشدنِ برادرانِ سوخته که سرنوشتی عجیب و مهیب برایشان رقم خورده و تنِ هرکدام روایتی تلخ را از سر گذرانده. «خونخورده» تنها قصهی برادرانِ سوخته نیست. قصهی ارواح و آدمهاییست و حوالیِ زندهگیِ چند برادر پرسه میزدند و روحِ شاعرِ آزادیخواه و روحِ خبیثِ خالدار کماکان حاضرند در این رمان.
رمان با ردِ یک خون در آسفالتِ گرمِ خیابانهای شرقِ تهران آغاز میشود و پس از دانشجوی تاریخ با دندانهای جرمگرفته و سرطانِ خون، و کیوکوشینهای سیوسهساله که رمانهای عامهپسند مینوشت، حالا با محسنِ مفتاح روبهروایم و او نخِ تسبیحِ روایت است همراه با قصهی برادران؛ جوانی که دانشجوی ارشد زبان و ادبیاتِ عرب است و شغلی نهچندان مرسوم دارد که پیشینهای خانوادهگی در آن نهفته. زندگیِ او گره خورده با قبرها و آنها را میشوید و فاتحهای میخواند و سورهای دوره میکند و از این راه پول درمیآورد تا به رویای بیروت برسد. رویای دکترا خواندن در بیروت و کارش را عار نمیداند، که سعی میکند بهترین شکل ممکن اجرایاش کند و خط قرمزهای خودش را دارد.
«خونخورده» زیادهگویی نمیکند و این نکتهای کلیدیست که خواننده خسته نمیشود از چرخشِ در دایرهی روایتها. جهان و گذشتهی آدمها به اندازه بازگو میشود. طبیعتا هرکدام از آدمهای جذابِ قصه چیزهای دیگری هم داشتند تا بیشتر در داستان بمانند.
«خونخورده» شروعی عالی دارد. نه فقط افتتاحیهی آن، که اینبار نویسنده با قدرت و آرامشِ بیشتر روایت میکند. اگر در «من منچستر...» جملهای طولانی و پُرچرخش خبر از ریتمِ رمان میداد و در «سرخِ سفید» بخار هالهای بود که در ناپیداییاش زمان به عقب برمیگشت، در «خونخورده» با جملاتی آرام و بهشدت تصویری، خبر از روایتی میدهد که تصاویری پُررنگ و تکاندهنده دارد. حالا کمی به عقب برگردیم... شروعِ خونخورده چرا خوب است؟ روایتِ آغازینِ رمان یکی از جذابترین خردهروایتهاییست که مهدی یزدانیخرم خلق کرده؛ قصهای که در جزئیات علاوه بر تاریخ، المانهایی از یک قصهی پلیسی و معمایی را هم در دل دارد و اصولی پیش میرود و حتا آنقدر کامل است که بهتنهایی میتواند محورِ یک داستان یا فیلم شود. قصه روزهای ناآرامِ سالِ شصت و دو عاشق که کاری برایشان نیست و گذرشان به اصفهان میافتد و رستگار نمیشوند.
ترکیبِ جعل و تاریخ موتیفیست که تکرار میشود در رمانهای مهدیِ یزدانیخرم. رمان تاریخِ رسمی نیست که عینا وفادار باشد به حوادثِ تاریخی. نویسنده روی مرزِ واقعیت حرکت میکند و با سختی همهی عناصر را کنارِ هم در جهانی واقعی میچیند، و تنها موتورِ محرکهی روایت دست به جعل میزند، پس میشود از سردابِ دکان راه زد به کلیسای بیتلحم و رسید به گوری جمعی و دقیقا در واقعیت در همان روز برای سومینبار در تاریخ، مردمِ ایران برای انتخابِ رییسجمهوری پای صندوقِ رای روند.
«خونخورده» اگرچه رمانیست مجزا و برای خواندن و مرورِ آن نیازی به خواندنِ رمانهای پیشین نیست اما روایتیست در امتدادِ قصهها و ساختارهای قبلی. میشود از آن به عنوانِ یک سهگانه نام برد. دو روحِ حاضر در رمان است که کتاب به کتاب دارند جدیتر میشوند و هیچبعید نیست روزی بدل به شخصیتی محوری در رمان شوند. زبان و لحنِ رمانها حالا قدرتِ بیشتری پیدا کرده و با جملاتی مواجهیم که ظرفیتی بسیار دارند و تقریبا هر جمله نقشی در داستان دارد؛ رمانی که بسیار بیشتر از حجماش قصه دارد. مسئلهی راوی یکی از مهمترین ارکانِ شکلگیریِ یک رمان است و بسیاری از رمانهای مهم یا شاهکار با این عنصر بازی کردهاند و گاه حتا بدل به جدیترین چالشِ رمان شدهاند.
«خونخورده» رمانیست که هم خوانندهی جدیِ رمان میتواند از آن لذت ببرد و هم چیزهایی دارد که هر خوانندهای را میتواند جذب کند. رمانِ تازهی مهدیِ یزدانیخرم روایتیست تنانه از خون، تاریخ، شمایل و چیزهایی دیگر.
- به قلم میلاد حسینی
- منبع: سازندگی نیوز