این گزاره که «زبان فارسی، زبان شعر و شاعری است» امروزه برای بسیاری سؤالبرانگیز شده است. در برابر آن زبان انگلیسی قرار دارد که ظاهراً تمام دنیا را گرفته است و زبان علم نامیده میشود، بهطوریکه دانشمندان اصولاً برای رساندن و انتقال مفاهیم مدنظر خود، از آن بهعنوان زبان مشترک استفاده میکنند. این در حالی است که بسیاری معتقدند زبان فارسی چنین قابلیتی ندارد و مطالب علمی را نمیتوان بهخوبی در قالب زبان فارسی ریخت.
داریوش آشوری هم از طرفداران این نظریه است: «زبان فارسی، زبان شعر است و در طول سالیان متمادی، پرورش اصلی آن در دامان شعر و زبان شاعرانه بوده و امکانات درونیاش در مایۀ شاعرانه پرورش یافته و پدیدار شده است و در طول هزار سال رسانۀ اصلی اندیشۀ ایرانی شعر بوده و نبوغ قوم در این زمینه بیش از انواع دیگر جوشان و زایا بوده است.»
برای مطالعۀ بیشتر در این زمینه به کتاب «بازاندیشی زبان فارسی» یا کتاب «زبان باز؛ پژوهشی دربارۀ زبان و مدرنیت»نگاه کنید.
نظر شما دراینباره چیست؟ در بیان نکات علمی به زبان فارسی تابهحال به مشکل برخوردهاید؟ آیا زبان فارسی میتواند زبان علم باشد؟ اصلاً زبان علم دقیقاً یعنی چی؟ ادبیات به چه معناست؟ کجا زبان «علمی» و کجا «ادبی» تلقی میشود؟
تفاوت متن علمی و ادبی در چیست؟
تفاوت متن علمی و ادبی کم نیست. در بسیاری از موارد تشخیص متن علمی و ادبی از هم کار سادهای است؛ اما بیان چرایی و تبیین این تفاوت (وقتیکه میخواهیم این تفاوت را برای دیگران هم روشن کنیم) کار راحتی نیست. حالا سؤال اینجاست: ملاکهای تشخیص متن علمی و ادبی چیست؟
1. زبان متن علمی و ادبی
اصلیترین تفاوت متن علمی و ادبی در نوع زبانی است که نویسنده انتخاب میکند. زبان روزمره (عادی) مردم، زبان کتابهای مدرسه و کتب دانشگاهی باید بهعنوان زبان یک متن علمی استفاده شود. این زبان همهفهم است و نیاز به فرهنگ لغت ندارد. البته در این نوع متن تعدادی کلمۀ تخصصی هست که مربوط به علم مدنظر است و لزوماً همۀ مردم آنها را نمیفهمند، ولی کلیت متن بیان سادهای از یک موضوع است.
زبان متن ادبی معمولاً تا حدی واژههای شاعرانه دارد، واژههایی که در تناسب با هم هستند، فقط برای بیان یک مفهوم استفاده نشدهاند، بلکه واژهها بهخودیخود اهمیت دارند و مفهوم بیشتری را منتقل میکنند. و اصلاً هدف ادیب این نیست که فقط یک نکته را به ما برساند، او در ضمن بیان نکتهاش، قدرتش را در کاربرد زبان به ما نشان میدهد.
به این مثال توجه کنید: «شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی / غنیمت است چنین شب که دوستان بینی» به نظر شما، سعدی فقط خواسته چیزهایی که دارد (شاهد و شمع و شراب و شیرینی) را برایمان بشمارد؟! اما آیا در مثال بعدی گوینده منظوری جز آنچه گفته، داشته است؟ «قلب انسان بهطور متوسط 100 هزار بار در روز و 40 میلیون بار در سال میتپد.»
2. عبور از نُرم (زبان عادی)
استادی داشتم که سالها پیش یک جملۀ فوقالعاده در تفاوت زبان علمی و ادبی گفت. «زبان ادبی گذشتن و رد کردن زبان نُرم است. زبان عادی و روزمره یک خط صاف است که همه از آن استفاده میکنند، یک نویسنده یا شاعر این خط صاف را ادامه نمیدهد و از آن بیرون میزند، اینجاست که شعر یا ادبیات تولید میشود». این نقلقول از استادم مرحوم محمدحسین محمدی است که خود یک کتاب در توضیح تفاوت زبان علمی و ادبی دارد: «بلاغت: معانی، بیان و بدیع»
وقتی به شکل روتین حرف میزنیم، همه جملات ساده و سرراستی که به کار میبریم، آنچه معنایش از خود کلمات پیداست و معنی پنهانی در پسِ کلماتش نیست، در همه این موارد با زبان عادی سروکار داریم؛ مثل همه این جملاتی که الان اینجا در این متن هست، جملات معروفی مثل «آب در صد درجه میجوشد»، «دود معلول و آتش علت است»، یا «این کتاب درباره تفاوت زبان علمی و ادبی است» و هزار جمله مشابه روزانه.
اما وقتی معنایی پنهان در جمله وجود دارد، زبان از سطح نُرم (عادی) خارج میشود، مثلاً در عبارت «کبکش خروس میخونه»، منظورمان این نیست که کسی کبکی دارد که مثل خروسها قوقولی قوقو میکند! پشت این کنایه مفهوم شادی و خوشحالی پنهان است. اینجاست که از روی خط عادی زبان خارج شدهایم.
یا مثلاً در این بیت، شاعر ساده و سرراست نگفته که یارش را دوست دارد؛ بلکه اینطور نظرش را ابراز کرده: «گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست / در و دیوار گواهی بدهد کاری هست». اینجا هم از نُرم عبور کردهایم.
3. قابلیت صدق و کذب
یکی از راههای جدا کردن متن ادبی از متن علمی توجه به یک نکتۀ فلسفی است: قابلیت صدق و کذب. در جملات علمی حتماً و حتماً این قابلیت وجود دارد. یعنی متن ما، جملۀ ما این امکان را دارد که بگوییم که درست است یا غلط، صادق است یا کاذب.
بعد از شنیدن این جمله (بدن انسان از سلولهای (یاختههای) زیادی تشکیل شده است.) میتوانیم بگوییم درست است یا نادرست. پس ما با یک گزارۀ علمی سروکار داریم. اما شما این جمله را ببینید: «ای همه شکل تو مَطبوع و همه جای تو خوش / دلم از عشوۀ شیرین شکرخای تو خوش» آیا در اینجا میتوان صدق و کذب جمله را تعیین کرد؟ آیا دربارۀ این بیت حافظ میتوان درست و غلط اعمال کرد؟
در ادبیات اصولاً و عموماً چنین امکانی وجود ندارد. به این بیت حافظ دقت کنید: «الا یا ایّها الساقی، اَدِر کاساً و ناوِلها» که معنیاش این است: «ای ساقی، جام شراب را دور بچرخان و آن را به من بده». آیا میتوان آن را ازنظر علمی بالا و پایین کرد و درستی و نادرستیاش را تعیین کرد؟
برای دریافت دقیقتر مفاهیم مدنظر حافظ به این کتاب رجوع کنید: «حافظنامه» خرمشاهی ( در این کتاب، هنر فوقالعادۀ حافظ را در شناخت تفاوت زبان علمی و ادبی میبینید؛ اینکه او چندین و چندمعنا را در واژههای بهکار رفته در اشعارش گنجانده است، بیاینکه بتوان درست و غلطی برایش تصور کرد.
4. آرایههای ادبی
آرایههای ادبی یکی از ملاکهای فهم و درک متون ادبی است؛ به این معنا که باوجوداین آرایهها متوجه میشویم گوینده قصد بیان یک نکتۀ علمی را داشته یا میخواسته متنی تولید کند که ما از آن لذت ببریم؟ متن ادبی درواقع متنی است که ما در خلال خواندن و فهم آن، تحت تأثیر قرار میگیریم. و پس از پایان یافتش، نمیگوییم: «آهان، پس مولکولهای آب اینجوریه؛ اِ... قلب اینطور کار میکنه؟؛ عجب، پس سازوکار ماشین اینه؛ و ... »، این جملات را بعد از خواندن یک متن علمی میشنویم.
پس از خواندن متن ادبی اما چنین احساساتی را تجربه میکنیم: «آخی... چه تلخ بود؛ ای وای، اشکم دراومد؛ بیچاره، عجب زندگی دردناک و سختی داشته»؛ یا به شکل مثبت: «وااااو، چقدر هنرمندانه، واقعاً خوشم اومد؛ پس منم برم همین کار رو انجام بدم؛ خیلی خوب بود، به وجود اومدم! و ...»
این آرایهها ممکن است به شکل کلاسیک خود در شعر باشند، مثل تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه و ... یا به شکل امروزیتری در متن و داستان قرار بگیرند: مثلاً پرداختن به جزئیات زندگی، ارائۀ زاویه دیدهای مختلف، به کار بردن عناصر داستانی به شکلی فوقالعاده مثل شخصیتپردازی، پیرنگ و ...
مثلاً شما با خواندن مجموعه داستان کوتاه یوزپلنگانی که با من دویدهاند از بیژن نجدی یا رمان راهنمای مردن با گیاهان دارویی از عطیه عطارزاده، با تجربۀ شخصی آدمهایی متفاوت از خودتان روبهرو میشوید که هر دو از طریق آرایههای ادبی، از طریق آراستن کتاب خود به داستان (روایت داستانی) با بهترین چینش عناصر داستانی در کنار همدیگر، شما را با موضوع موردنظر خود همراه میکنند.
تمایزدهی متن علمی و ادبی به چه درد میخورد؟
دانستیم که متن علمی و ادبی را به کمک این موارد میتوانیم از هم تفکیک کنیم:
1. آرایههای ادبیای که شاعر یا نویسنده در متن به کار برده است.
2. اینکه جملات قابلیت صدق و کذب داشتهاند یا خیر
3. عبور از نُرم (زبان عادی روزمزه)
4. نوع زبانی که در متن بهکاررفته است.
اما چرا باید تفاوت زبان علمی و ادبی را بدانیم؟
وقتی در حال نوشتن یک متن برای دوستمان، مادرمان، عزیزانمان هستیم، چه عالی که بارها و بارها از زبان ادبی استفاده کنیم و تعبیرات و مفاهیم تازهتر و خلاقانهتر را به کار ببریم. از شعر کمک بگیریم، از استعاره استفاده کنیم و ...
وقتی مشغول نوشتن یک متن برای پروژة دانشگاهی هستیم، وقتی یک نامه به استاد یا رئیسمان مینویسیم، وقتی به شرکتی برای کار ایمیل میزنیم و ... باید به تفاوت زبان علمی و ادبی دقت داشته باشیم.
نباید ادبیات و کنایه و شعر را وارد متن کنیم. کلمات و جملات در سادهترین شکل خود، به معنای واقعی خود در متن بیایند و مفهوم و مضمون پنهانی در پسِ کلمات وجود نداشته باشد.
هر چقدر بیشتر مرز بین زبان و متن علمی و ادبی را رعایت کنیم، بیشتر از این جمله که «زبان فارسی زبان شعر است و نمیتوان مفاهیم علمی را در قالب زبان فارسی ریخت» فاصله میگیریم. این نکته قطعاً در وهلة اول به پیشرفت زبان فارسی و در نهایت به گسترش مفاهیم ذهنی ما و عمیقتر شدن سطح تفکرمان کمک میکند.