مهدی فرجی شاعر کوششی نیست شعر در او جریان داشته و میجوشد. ذات فرجی از شعر است و نمیتوان این استعداد خدادادی را منکر شد.اما آنچه مهدی فرجی را از دیگر شعرا جدا میکند لطافت و روح انسانی است که در شعر او جریان دارد.
فرجی شاعر وفادار به سنتها
شعر همزاد آدمی بوده است. از چه زمانی و کجا بهدرستی معلوم نیست. اما میگویند قدیمیترین شعر مربوط به واداهای هندی است که پنج هزار سال قبل از میلاد سروده شده است. گاتاهای زرتشت، گیلگمش، ایلیاد و اودیسه تنها بخشی از ریشههای درخت تناور شعر است که امروز در سراسر جهان تنیده شده است. در کشوری مانند ایران که تاریخی کهن دارد و تخیل و هنر در پوست و گوشت مردم ریشه دوانده است، شعر بخش لاینفک زندگی است. نمیتوان بخشی از کتاب تاریخ ایران زمین را گشود و نامی از شعر وشاعری در آن پیدا نکرد. شعر با مردم ایران بیش از یک هنر و یا تاریخ عجین شده است. ایرانیان با شعر متولد میشوند، عاشق میشوند، مناجات میکنند، میخندند، گریه میکنند، به رقص میآیند اوج میگیرند و با شعر است که میمیرند. شعر برای مردم ایران مقدس است و شاعران خداوندگاران این سرزمین مقدس هستند. رودکی، خاقانی، فرودسی، مولوی ، سعدی، حافظ نام شاعرانی است که ایرانیان بیش از هر نام دیگری با آن آشنایی دارند. میراث گرانبهای این شاعران ایرانی، زبان پارسی، ادب و عرفان ایرانی است. هر چند این روزها شعر خوب کمتر شنیده میشود و گوش مخاطب ایرانی شنیدن شعر خوب را فراموش کرده است. اما هنوز در سپهر شعر و ادب ایرانی ستارههایی چون مهدی فرجی، حسین جنتی و... متولد میشوند. باشد که عمرشان دراز باد.
زندگی و آثار مهدی فرجی
نهم بهمن 1358 در شهر کاشان متولد شد. هرچند در شناسنامهاش نام شهر را تهران ثبت کردهاند اما این اشتباه سبب نمیشود که او کاشانی بودنش را منکر شود. او بارها و بارها در مصاحبههایش نام کاشان را ذکر کرده است. پدر مهدی فرجی، زنجانی و علاقهمند به ادبیات است. حافظ، سعدی، شهریار و پروین اعتصامی از جمله شاعرانی بودند که پدر، کتابهایشان را در خانه داشت. همین علاقهمندی پدر سبب شده بود فرزندان نیز عاشق ادبیات شوند. بزرگترین برادر دکترای عمران دارد اما گاه به گاه شعر نیز میسراید. فرشید فرجی برادر دیگر مهدی فرجی ادبیات را دنبال میکند و استاد زبان فارسی است. اولین خاطره مهدی فرجی از دنیای شعر دیدار با کزازی بزرگ است که با برادرش فرشید به دانشگاه تهران میرود و آنجا با استاد کزازی آشنا میشود. فرجی در کلاس پنجم ابتدایی است که اولین شعر خود را میسراید و همانجا است که استعدادش کشف میشود.
در همین دوران است که با سهراب سپهری آشنا میشود اما فرجی به شعر سپید علاقهای نشان نمیدهد و دنبالهروی شاعران کلاسیک میشود. فرجی با آنکه در ادبیات، استعداد دارد، اما به اصرار برادر بزرگتر در دبیرستان ریاضی میخواند.یکی از کسانی که فرجی جوان را در راه ادبیات و شعر حمایت میکند، استاد مشفق کاشانی است. استاد مشفق که یکی از شاعران بهنام و شناخته شده در کشور است بر کتاب اول فرجی مقدمه نیز مینویسد و حتی 200 جلد از کتاب اول او را خریداری میکند.«هزار اسم قلم خورده» اولین کتاب مهدی فرجی است که توسط نشر مرنجاب کاشان در سال 79 چاپ میشود. فرجی به هزینهی شخصی خود کتاب را چاپ میکند. در همین سال است که او شاعر برگزیدهی انجمن شعر جشنوارهی هرمزگان میشود. فرجی در سال 1381 مجموعه کتاب «و چشمهای تو باران» را در نشر مرسل کاشان چاپ میکند و در سال 1382 «کتاب روسری باد را تکان میداد» را وارد بازار کتابفروشیها میکند.
یکی از اقدامات مهم مهدی فرجی ایدهپردازی انجمن شاعران جوان کاشان است. او که در ایجاد این انجمن تلاش زیادی کرد، در سال 1380 موفق شد این انجمن را تاسیس نماید اما بعد از مدتی این انجمن را رها کرد و تمرکز خود را روی مطالعه و تحقیق گذاشت. «تا روز روزهای انتظار» نام دیگر مجموعه شعری است که در سال 1382 توسط نشر صبح روشن چاپ میشود. اما این اثر آنطور که باید به چشم نمیآید و تجدید چاپ نمیشود. در سال 82 فرجی بار دیگر نام خود را بر آسمان سترگ شعر ایران ثبت میکند. او در جشنوارهی شعر جوان کشور، مقام اول را کسب میکند.
اما فرجی ناگهان بعد از چندسال پرکاری متوقف میشود. او خیلی زود متوجه میشود که باید تحولی در کار خود بدهد برای همین چند سالی متوقف میشود و کاری ارائه نمیدهد. فرجی در سال 86 کتاب «زیر چتر تو باران آمد» را توسط «نشر نیماژ» چاپ میکند. فرجی همزمان برندهی جایزهی سیمرغ بلورین جشنوارهی فجر میشود. «شب بیشعر» کتاب دیگری است که گزیدهی اشعار مهدی فرجی را در خود جای داده است.
کتاب «میخانهی بیخواب» نقطهی عطفی در شناساندن مهدی فرجی به مخاطبان است. این کتاب که توسط نشر فصل پنجم چاپ شده است، تا کنون به هشت چاپ رسیده است. میخانهی بیخواب مجموعهای از غزلیات عاشقانهی مهدی فرجی و شاید بهترین کتاب مهدی فرجی است. این کتاب گلچینی از غزلیات گذشتهی فرجی است.
«منم که میگذری» کتاب دیگری از فرجی است که توسط نشر فصل پنجم چاپ شده است.
حوت آخرین مجموعه شعری مهدی فرجی است که این کتاب نیز در قالب غزل سروده شده است.
فرجی در مصاحبهای عنوان میدارد که فعلا قصد چاپ کتاب شعر ندارد و قصد دارد گزیده اشعار شعرای دیگر را چاپ نماید. او در همین راستا مجموعهای از اشعار طالب آملی را چاپ کرده است.
شعر از دیدگاه مهدی فرجی
همانطور که اشاره شد فرجی بهواسطهی خانوادهای فرهنگی توانست بسیار زود با شعرای بزرگی مانند منزوی، بهمنی و... آشنا شود. فرجی شاعر کوششی نیست، شعر در او جریان داشته و میجوشد. ذات فرجی از شعر است و نمیتوان این استعداد خدادادی را منکر شد. اما آنچه مهدی فرجی را از دیگر شعرا جدا میکند. لطافت و روح انسانی است که در شعر او جریان دارد. لحن مهدی فرجی در اشعار، لحن جانداری است. اما این لحن برای مخاطب، ساده و دلپذیر است. فرجی در اشعارش یک روایت عاشقانه را به تصویر میکشد.
باشد پرنده! کوچ کن به سمت خانهات
هرچند سخت میگذرد با بهانهات
...
حالا برو به خاطر آسوده، در دلم
تا بازگشت، جای کسی نیست لانهات
...
من میروم صدا شوم و زندگی کنم
در بیت بیت هر غزل عاشقانهات
روایت بالا داستان فردی است که گویا با پرندهای مهاجر در حال صحبت کردن است و از بیقراریها در نبود او سخن میگوید. این گونه تشبیهات و روایتهای عاشقانه در بسیاری از اشعار مهدی فرجی دیده میشود. فرجی نوآورهای زیادی در اشعار خود به خرج داده است. نمونهاش یکی از اشعار مهدی فرجی در «میخانهی بیخواب »است که غزل-مثنوی است. ویژگی اشعار فرجی که هر چند عاشقانه است، دوری جویی از سطحیگرایی و مبتذلگویی است. اشعار عاشقانهی فرجی فاخر و روحنواز است.
این مستهای بیسر و پا را جواب کن
امشب شب من است مرا انتخاب کن
مهمان من تمامی اینها و پای من
قلیان و چای مشتریان را حساب کن
مهدی فرجی در مصاحبهای با انتقاد از غزلسرایانی که شعر را به ورطهی زرد بودن و سطحی بودن کشاندهاند، شعر این افراد را باعث نزول غزل میداند. فرجی روی پنهانی ندارد و نمایش نمیدهد. او در مصاحبهای واضح اشاره میکند که ارتزاق از راه شعر بد نیست اما جامعه بهواسطهی نگاه تاریخی قبول نمیکند که یک شاعر از راه هنر خود ارتزاق کند و اعتراف میکند برای دیده شدن بیشتر به تهران مهاجرت کرده است. البته او به این مطلب اشاره میکند که برای دیده شدن باید زحمت کشید و رنج برد. مهدی فرجی مورد وثوق اساتیدی چون شفیعی کدکنی، سایه و قبلتر حسین منزوی بوده است. فرجی در مصاحبهای با اشاره به اینکه از اشعار شاملو خوشش نمیآید، بار دیگر بر سنت شعرگویی کلاسیک خود صحه میگذارد. فرجی شاعری نیست که بهخاطر دل دیگران شعر بگوید. او دربارهی اینکه چرا کمتر شعر آیینی میسراید خاطرهای از علی انسانی نقل میکند که فردی که قرار است شعر آیینی بسراید باید مطالعه کرده باشد و او با اشاره به اینکه مقاتل را درست نخوانده است از سرایش شعر آیینی معذور است.
کلام پایانی
مهدی فرجی در حال رسیدگی به مرز پختگی است. او در کارهای اخیرش و شعرخوانیهای گذشتهاش نشان داده است دچار تحول فکری شده و در حال نقد کردن اجتماع خویش است. اما آنچه مهدی فرجی را متمایز میکند پایبندی او به سنت گذشتگان است. هرچند نوآوری و بازیهای زبانی را در اشعار خود فراموش نمیکند. فرجی شاعری است که در آینده از او بیشتر خواهید شنید. ردپای خوانش ادبیات و تاریخ ادبیات را میتوانید در گفتار و کلام او دید. مهدی فرجی این روزها تلاش میکند با برگزاری کارگاههای مجازی و دورههای آموزشی نسل جوان را با شعرگویی آشنا نماید.
به قلم: هادی خادم الفقراء
برای مشاهده و خرید آثار مهدی فرجی به این لینک مراجعه بفرمایید.