.jpg)
تاثیر شگرف ادبیات بر ذهن و اراده و زندگی فردی و اجتماعی
در این گفتگو دکتر امیرحسین مدنی عضو هیات علمی گروه ادبیات دانشگاه کاشان از وضعیت کتب عرفانی در ایران و تاثیر ادبیات عرفانی ایران بر ملل دیگر سخن می گوید.
گفت و گو: محبوبه قدیریان
یکی از جلوه های شاخص فرهنگ ایران زمین در طول تاریخ پرفراز و نشیب آن، شعر و ادبیات غنی آن بوده است و شاعران ما از پس قرن ها همچنان بر قلل فرهنگ جهان ایستاده اند و همچون ستاره ای درخشان در آسمان فرهنگ و تمدن بشری نورافشانی می کنند. ستارگانی که موجب می شوند هر ایرانی با وجود تمام خلل ها و کاستی های موجود در رشد این فرهنگ غنی، کماکان با افتخار سر خود را بالا بگیرد و با چشم دوختن به این گوهرهای تابنده به اندازه ظرف وجودی خود دل و جان خویشتن را مملو از فر و روشنایی گرداند. به سراغ دکتر امیرحسین مدنی عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کاشان رفته ایم و درباره تاثیر ادبیات بر انسان ها و جامعه، وضعیت تولید کتب عرفانی و اندیشه ها و مضامین ناب و بدیع در این حوزه در دوران معاصر و تاثیر ادبیات عرفانی ما بر سایر ملل و نشان دادن ارزش های فرهنگ ایرانی-اسلامی به جهانیان گفتگویی داشته ایم که در ادامه می خوانید:
-ادبیات چه تاثیری بر روی پرورش انسان های جامعه دارد و چگونه با ادبیات می توان انسان های بهتر و جامعه بهتری ساخت؟
ادبیات ایران زمین، به جهت وسعت و غنای فکری و فرهنگی آن، می تواند تأثیری شگرف در ذهن و اراده و شخصیت و زندگی فردی و اجتماعی داشته باشد. هر بخش و گرایشی از ادبیات، تأثیر ویژه خود را دارد؛ به عنوان مثال ادبیات حماسی، روحیه خودباوری و عرق ملی و دفاع از میهن را در آدمی تقویت می کند. ادبیات عرفانی به پرورش اخلاق و باور و زندگی خوبِ خوشِ ارزشمند، می پردازد و مگر می شود عرفان اصیل را خواند و دچار تحول روحی و شگفتی های روحانی نشد؟ ادبیات عرفانی آدمیان را به تفکر در وجود و ذات خویشتن دعوت می کند و برترین علم را «خودشناسی و خویشتن یابی» معرفی می کند: بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست/ در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی. ادبیات تعلیمی، آموزه های ناب اخلاقی و زیستی و آداب نوعدوستی را توصیه می کند و معتقد است که با اصلاح فرد، جامعه روی سعادت و بهروزی را می بیند. این نوع ادبیات به همراه ادبیات عرفانی، نگاهی هنری و جمالشناسیک به دین و مذهب دارند و خواستشان – به تعبیر افلاطون - دعوت آدمیان به «حقیقت و خیر و زیبایی» است.
ادبیات معاصر و گونه های مختلف آن (شعر و داستان کوتاه و رمان ونمایشنامه) حس بیداری و هوشیاری آدمی را نسبت به محیط پیرامون بر می انگیزد و حوادث و رویدادهای عصر را درقالب هنر، تشریح و آسیب شناسی می کند. با مطالعه ادبیات معاصر ایران و جهان، آدمی آگاه تر و عاقلانه تر می زید و وسعت دید و دامنه افکارش غنی تر می شود.
-وضعیت کنونی ما در تولید کتب در حوزه ادبیات عرفانی از نظر کیفی و کمی چگونه است؟ آیا ما در این زمینه آثار فاخری تولید کرده ایم یا صرفا میراث خوار گذشتگان خود هستیم و آیا مولوی ها و نظامی هایی خواهیم داشت یا قرن ستارگان درخشان ادبیات عرفانی ما تمام شده است؟
متاسفانه باید گفت سال ها، بلکه قرن ها از تصور اینکه ابوسعیدها و خرقانی ها و عطارها و مولوی ها و حافظ ها، داشته باشیم، گذشته ایم. اساساً تصوف و عرفان از دوره صفویه به این سو، هر روز سیر نزولی پیموده است و تمام مدعیان عرفان در چند قرن اخیر، جیره خوار عارفان و بزرگان متقدّم بوده اند. امروز نیز به دلایل متعددی همچون: ظهور مدعیان تصوف و مشایخ دروغین، پیدایش عرفان های کذایی، فقر مطالعه و کمی غور در متون عرفانی پیشین، چندان نمی توان امیدوار بود که شخص بزرگی ظهور کند و دیدگاههای تازه ای ارائه دهد. ما در عالم اندیشه و از جمله اندیشه های ناب عرفانی، بیشتر میراث خوار گذشتگان بوده ایم و به گمان من، اگر در حد همین میراث خواری هم باقی بمانیم، جای بسی شکر دارد.
قبل از انقلاب، انتشارات «بنیاد فرهنگ ایران» به ریاست استاد «پرویز ناتل خانلری» کتب مهم و متعددی در زمینه عرفان و تصوف چاپ کرد و امروز نیز انتشارات سخن، رساله های مفیدی در این حوزه چاپ می کند؛ از جمله آثار تالیفی و تصحیحی استاد «محمدرضا شفیعی کدکنی».
-ادبیات عرفانی ما در دوران معاصر چقدر بر سایر ملل تاثیر داشته است و چقدر توانسته ایم نخبگان کشورهای دیگر همچون فلاسفه، هنرمندان و ... را از طریق ادبیات عرفانی متوجه ارزش های فرهنگ خودمان بکنیم؟ و با نشان دادن قابلیتهای فرهنگی خودمان در عرصه جهانی و در حل مسائل تاثیرگذار باشیم؟
به گمان من، ادبیات فارسی به شکل عام و ادبیات عرفانی به طرز خاص، تأثیر بسزایی در فرهنگ و اندیشه بشری داشته است و دیگران، بیش از ما ایرانیان از این خوان نعمت، نواله برگرفته اند. شور و اشتیاقی که جهانیان به بزرگان ادب و عرفان فارسی نشان داده اند از یکسو و چاپ کتب ارزشمند فارسی به چندین زبان زنده دنیا از سوی دیگر، از جمله دلایل مدعای فوق است. چه کسی می تواند تأثیر حافظ و اندیشه های والای او را بر «گوته» شاعر بزرگ آلمانی انکار کند؟ کسی که به گفته خود «دیوان شرقی- غربی» خود را به تأسّی از حافظ و به نشانه عشق و اردات خود، بدو سرود. آیا می توان منکر تأثیر اندیشه های مولانا بر افکار و اندیشه های هگل شد؟ آیا نسل جوان و رمان خوان ما، می دانند که نویسنده مشهور و محبوب آمریکایی- برزیلی، یعنی «پائولوکوئولو»، مضمون و تم اصلی کتاب «کیمیاگر» خویش را از مثنوی مولانا برگرفته است و آن را به شکل و قالبی نو پرورانده است؟ حقیقت این است ادبیات فارسی و ادبیات عرفانی به دلایلی چون: «غنای آموزه ها، روحیه تسامح و تساهل، روحیه شادباشی و غنیمت شمردن دم و فرصت، ترویج عشق و محبت به همنوع، نکوهش تفرعن و تکبر، ترویج صدق و اخلاص و...» تأثیر شگرفی در منظومه فکر و اخلاق بشری داشته است؛ تا بدانجا که در کشوری چون آمریکا – با وجود رمان نویسان مشهوری که این سرزمین دارد – ترجمه «مثنوی معنوی مولانا» پرفروش ترین کتاب سال می شود و اقبال بدو، روز به روز افزایش می یابد.
-کانون های مذهبی ما اعم از مساجد، پایگاههای بسیج، مداحان و ... و چهره های تاثیرگذار مذهبی چقدر در آشنایی عموم مردم با ادبیات عرفانی ما نقش دارند؟ آیا این نقش را به درستی ایفا می کنند؟